«سانی» (آل پاچینو) و «سل» (جان کازال) به بانکی دستبرد میزنند اما پای پلیس به ماجرا کشیده میشود و آنها کارمندان بانک را گروگان می گیرند. سانی که برای فراهم کردن خرج عمل معشوقش دست به این دزدی زده قصد دارد بدون کشتن گروگان ها این ماجرا به اتمام برسد. از طرفی گروهبان «مورتی» (چارلز دورنینگ) نیز سعی دارد او را متقاعد به تسلیم شدن بکند. همزمان داستان عجیب زندگی سانی توسط رسانه ها پخش می شود و ...
داستان یک برنامه نویس جوان که رمانی فانتزی را به یک بازی تبدیل می کند. چندی بعد دنیای مجازی و حقیقی با یک دیگر ترکیب می شوند و تناقضاتی به وجود می آید.
در سال ۲۰۵۴ در واشینگتون دی سی، جان اندرتون کارآگاه پلیس بخش جنایی کار خود را براساس سه عامل فراشناختی و پیش آگاهی انجام می دهد. وقتی اندرتون متوجه می شود که به عنوان قاتل آینده کسی معرفی شده که اصلا او را نمی شناسد. مجبور می شود از دست همکاران خود فرار کند و در عین حال هویت قربانی آینده خود را مشخص کند.
دویست و پنجاه سال بعد, زندگی بشر با ورود نیروهای خیر و شر مورد تهدید قرار گرفته است. تنها زنی که معروف به پنجمین عنصر (میلا جوویچ) است می تواند شر را از زندگی بشر دور کند و آنرا از بین ببرد. او در این راه از کمک یک سرباز کارکشته قدیمی به نام «کربن دالاس» (بروس ویلیس) که اکنون راننده تاکسی است نیز بهره می برد.
«کریستین» (انجلینا جولی) وقتی از سر کار باز می گردد متوجه می شود پسر کوچکش گم شده است. ماه ها تلاش بی وقفه ی کریستین برای یافتن فرزندش به نتیجه ای نمی رسد چرا که پلیس لس انجلس ان چنان که باید به وظیفه اش عمل نمی کند. پس از مدت ها جست و جو پلیس پسر کریستین را به او باز می گرداند. اما کریستین نمی تواند باور کند که این پسر واقعی او باشد، او فکر می کند پلیس بچه ای عوضی به او بازگردانده است و در این میان هیچ کس حرف های کریستین را باور ندارد و به او کمک نمی کند.
«ایوان» (دوبرونراووف) و برادر بزرگ ترش، «آندری» (گارین)، به اتفاق مادرشان (ودووینا) در آبادی کوچکی در شمال روسیه زندگی می کنند. پدرشان (لاوروننکو) که آنان چندان خاطره ای از او ندارند، بی خبر به خانه باز می گردد و برادرها را به سفری می برد...